زمان تقریبی مطالعه: 20 دقیقه
 

رابطه علم کلام با علوم دیگر





«علم کلام» دانشی است که به استنباط، تنظیم و تبیین معارف و مفاهیم دینی پرداخته و بر اساس شیوه‌های مختلف استدلال اعم از برهان، جدل، خطابه و... گزاره‌های اعتقادی را اثبات و توجیه می‌کند و به اعتراض و شبهات مخالفان دین پاسخ می‌دهد.


۱ - رابطه علم کلام با علوم دیگر



رابطه علم کلام با علوم دیگر را می‌توان به دو صورت کلی ترسیم کرد:
۱. علومی که در علم کلام تاثیر می‌گذارند، یا بدین صورت که علم کلام از آن‌ها استفاده می‌کند، و یا بدین صورت که با طرح پاره‌ای پرسش‌ها یا اشکالات علم کلام را به پاسخگویی آن پرسش‌ها و اشکالات برمی‌انگیزد و موجب نوعی تحول در علم کلام می‌گردد.
۲. علومی که از علم کلام کمک می‌گیرند. طبعاً چنین علومی، علوم دینی خواهند بود مانند تفسیر و فقه، چنان که توضیح آن خواهد آمد.

۲ - علوم مؤثر در علم کلام



علومی که بر علم کلام تاثیر می‌گذارند دو گونه‌اند: دسته نخست علومی‌اند که از مبادی علم کلام به شمار می‌روند مانند منطق و معرفت‌شناسی، و دسته دوم علومی‌اند که از مبادی آن نیستند، ولی از طریق تایید یا تعارضی بر علم کلام تاثیر می‌گذارند.

۲.۱ - منطق و علم کلام


از آنجا که علم منطق، قوانین تفکر صحیح و روش‌های استدلال را می‌آموزد، و علم کلام نیز علمی است نظری و استدلالی، طبعاً علم منطق از مبادی ضروری علم کلام خواهد بود، از این روی، متکلمان اسلامی، در آغاز رساله‌ها و بحث‌های کلامی خود، به طور مختصر یا مفصل، درباره منطق بحث کرده‌اند.

۲.۲ - معرفت‌شناسی و علم کلام


در معرفت‌شناسی (ایستمولوژی Epistemology)، خود علم و معرفت، موضوع بحث واقع می‌شود و مسائلی چون: حقیقت شناخت، واقع نمایی علم، ابزار معرفت، توانایی انسان برشناخت واقعیت و... مورد بررسی قرار می‌گیرد. گرچه این دانش، به عنوان شاخه‌ای ممتاز از معرفت، در دو سه قرن اخیر ظاهر گردیده است، ولی تامل در بحث‌های فیلسوفان و متکلمان اسلامی نشان می‌دهد که آنان از این بحث مهم غافل نبوده و در مناسبت‌های گوناگون پیرامون آن بحث و بررسی نموده‌اند.
اگر به کتب کلامی مراجعه کنیم می‌یابیم که آنان قبل از ورود در مباحث کلامی، اموری را به عنوان مقدمه مورد بحث قرار داده‌اند و از آن جمله بحث‌هایی است پیرامون فکر و نظر که از مسائل معرفت‌شناسی است.
قدیم‌ترین متن کلامی شیعه، کتاب «الیاقوت» تالیف ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت است. تاریخ حیات وی به طور دقیق روشن نیست، ولی از قرائن مختلف به دست می‌آید که وی در قرن چهارم هجری می‌زیسته است،
[۲] اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی.
وی در آغاز کتاب خود به بحث پیرامون مسائل ذیل پرداخته است: ماهیت فکر و نظر، تعریف و اقسام علم، آیا نظر مفید علم است؟، دلیل چیست؟، آیا دلیل سمعی مفید علم است؟
همچنین فخرالدین رازی، در کتاب «المحصل» مباحث گسترده‌ای را پیرامون علم و فکر و نظر مطرح نموده است که بسیاری از آن‌ها از مسائل خاص معرفت‌شناسی می‌باشد.
البته طرح این دو بحث اختصاص به دو متکلم نامبرده ندارد، بلکه اکثر متکلمان آن‌ها را در مقدمه کتب خود آورده‌اند.
[۵] بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام.


۲.۳ - فلسفه اولی و علم کلام


در فصلی دیگر به تفصیل پیرامون جهات تمایز و اشتراک علم کلام و فلسفه اولی بحث خواهیم کرد آنچه در اینجا یادآور می‌شویم این است که بسیاری از مسائل فلسفی از مبادی استدلال‌های کلامی بوده و نقش تعیین کننده‌ای در بحث‌های کلامی ایفاء می‌کنند، این اصل در مورد حکمت متعالیه صدرایی عمیق‌تر و فراگیرتر است.
هرگاه متکلم نسبت به مباحثی مانند اصالت وجود، تشکیک در وجود، وجود رابط و مستقل، ویژگی‌های هستی ممکن و واجب، وحدت و اقسام آن، علت و معلول، امتناع دور و تسلسل، ویژگی‌های هستی مادی و مجرد، اقسام سبق و لحوق و... آگاهی کافی نداشته باشد، از عهده تحقیق پیرامون مسائل خداشناسی و توحید برنخواهد آمد.

۲.۳.۱ - ملازمه فلسفه اولی و کلام


مثلاً نخستین عبارت بخش کلام (مقصد سوم) تجرید الاعتقاد محقق طوسی که بیانگر برهان اثبات وجود خداست، چنین است: «الموجود ان کان واجباً فهو المطلوب و الاّ استلزمه لاستحالة الدور و التسلسل؛ اگر موجود که اصل واقعیت آن قابل انکار نیست، واجب (الوجود بالذات) باشد مطلوب الهیین ثابت است، در غیر این صورت مستلزم واجب الوجود است، زیرا دور و تسلسل محال است.»
فهم صحیح این برهان مبتنی بر آگاهی از وجوب و امکان ذاتی و نیز براهین امتناع دور و تسلسل است که از مباحث فلسفه اولی می‌باشند.
همچنین محقق طوسی از اصل «وجوب الوجود بالذات» به عنوان یک قاعده مستحکم و فراگیر کلامی بهره گرفته و بسیاری از صفات جمال و جلال الهی را بر مبنای آن اثبات نموده است.
یکی از مباحث بسیار مهم کلامی، علم پیشین خداوند به موجودات است و در روایات تصریح شده است که هیچگونه تفاوتی میان علم خداوند به موجودات قبل از آفرینش و پس از آفرینش آن‌ها نیست، تبیین این اعتقاد دینی، جز بر پایه اصول و قواعد فلسفی ممکن نیست، اصولی مانند: تشکیک در حقیقت وجود، اتحاد عاقل و معقول، بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیءٍ منها و...
تبیین عمیق و دقیق صغرای برهان حدوث که از براهین مشهور متکلمان بر اثبات وجود آفریدگار است در گرو اصل حرکت جوهری است که از‌ اندیشه‌های ابتکاری صدرالمتالهین به شمار می‌رود.
اثبات توحید ذاتی‌ (بساطت و احدیت ذات خداوند) و نیز توحید صفاتی (عینیت صفات با ذات و با یکدیگر)، مبنی بر اصالت وجود و وحدت حقیقی حقَّه است. اصل احدیت و بساطت ذات در اصطلاح روایات به «احدیُّ المعنی» بودن خداوند بیان شده است. چنانکه محمّد بن مسلم از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده که فرمود: «مِنْ صِفَةِ الْقَدیم اِنَّه واحِدٌ احدٌ صَمدٌ اَحِدیُّ الْمَعنی، وَ لَیْسَ بِمَعانٍ کَثیرَةٍ مُخْتَلِفةٍ؛ از جمله صفات قدیم (خداوند) این است که او یگانه و یکتا و بی‌نیاز، و «احدی المعنی» است و دارای معانی (صفات) متکثر و مختلف نیست.» (مقصود، واقعیت صفات است نه مفاهیم آن‌ها)
و ده‌ها مسئله کلامی دیگر که فهم صحیح آن‌ها بدون آگاهی از اصول و قواعد فلسفی ممکن نیست، و بر این اساس باید گفت:
فلسفه (امور عامه) نیز ـ همانند منطق ـ از مبادی لازم علم کلام به شمار می‌رود، و درست به همین دلیل است که می‌بینیم متکلمان، قبل از ورود به بحث‌های کلامی (مباحث مبدا و معاد) و پس از طرح مباحث منطقی، متعرض بحث‌های فلسفی شده و پیرامون مسائلی چون: وجوب و امکان، علت و معلول، حدوث و قدم، جوهر و عرض و... بحث نموده‌اند.
مشهور است که محقق طوسی اولین کسی است که مباحث فلسفی را در کلام وارد نمود، و به عبارت درست‌تر قواعد فلسفی را در خدمت بحث‌های کلامی قرار داد ولی باید گفت: این کار قرن‌ها قبل از وی توسط اساتید علم کلام انجام گرفت، از آن جمله می‌توان کتاب «الیاقوت» تالیف ابراهیم بن نوبخت را نام برد. وی قبل از آنکه با اثبات صانع و توحید و صفات الهی بپردازد، پیرامون مسائلی چون: خواص قدیم و حادث، ممکن و واجب، جوهر و عرض، امتناع تسلسل و... بحث نموده است.

۲.۳.۲ - عدم تعارض فلسفه و کلام


از اینجا می‌توان به نا آزمودگی نظریه برخی که احیاناً از سر دلسوزی و اخلاص به دوستداران فلسفه توصیه می‌کنند که قبل از آموختن فلسفه، علم کلام را بیاموزند، پی برد. اینان در حقیقت تحت تاثیر شایعه بی‌اساس مخالفت فلسفه با دین و عقاید دینی که توسط اهل حدیث و اشاعره شیوع یافت، قرار گرفته و بدون اطلاع کافی از بحث‌های فلسفی و کلامی و به انگیزه دفاع از حریم دیانت، یا آموختن فلسفه را تحریم نموده، و یا فرا گرفتن کلام را قبل از آن توصیه می‌نمایند!!
آری، در اینکه آراء فلاسفه در مواردی با آراء متکلمان تعارض دارد، شکی نیست، ولی به کدام حجت عقلی و نقلی فهم متکلمان صواب بوده و گزارش صحیح شریعت است، تا اینکه رای آنان معیار حق و باطل در عرصه دیانت دانسته شود؟!
از جمله مسائل مورد اختلاف فلاسفه و اکثر متکلمین، مساله اعاده معدوم است که متکلمان آن را جایز می‌دانند و انگیزه مخالفت آنان این است که معاد را از باب اعاده معدوم دانسته‌اند، ولی چنانچه استاد مطهری یادآور شده‌اند، آنان در این باره مرتکب دو اشتباه شده‌اند: یک اشتباه شرعی و دینی که موضوع حشر و قیامت را اعاده معدوم دانسته‌اند، و یک اشتباه عقلی که اعاده معدوم را جایز شمرده‌اند. امّا فلاسفه معتقدند که اوّلاً: اعاده معدوم محال است و اگر چیزی نیست و معدوم شد، آنچه که دوباره به وجود می‌آید عین او نخواهد بود بلکه شبیه و همانند آن است و ثانیاً: معاد به معنی اعاده معدوم نیست، و اشیاء ـ خصوصاً انسان‌ها ـ معدوم نمی‌شوند تا اینکه پس از انعدام مجدداً مخلوق شوند، بلکه معدومیت، معدومیت نسبی است، مثلاً انسانی که می‌میرد از زندگی‌ای که داشته است معدوم شده است، نه اینکه به کلی از صفحه وجود محو و نابود شده باشد.
غالب مخالفت‌های متکلمان، با فلاسفه بزرگ الهی از این قبیل است، که فعلاً مجال بررسی آن‌ها نیست، البته باید حساب فیلسوفان حقیقی را از متفلسفان جدا کرد.

۲.۴ - علوم تجربی و علم کلام


مقصود از علوم تجربی، صرفاً علوم طبیعی از قبیل زیست‌شناسی فیزیولوژی، فیزیک، شیمی و... نیست بلکه همه دانش‌هایی است که شیوه بحث آن‌ها بر پایه مشاهده، تجربه و آزمایش استوار است، که در نتیجه پاره‌ای از علوم انسانی از قبیل جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و غیره را نیز در بر می‌گیرد، رابطه کلام با این نوع علوم را به دو گونه می‌توان ترسیم کرد: ۱. تعاون و تفاهم. ۲. تعارض و تصادم.

۲.۵ - مقارنت علوم تجربی و کلامی


گاهی متکلم، مسئله‌ای کلامی را گذشته از این که می‌تواند با استفاده از مبادی مستقل عقلی، تحقیق و بررسی کند، از دانش تجربی نیز بهره می‌گیرد، مثلاً یکی از راه‌هایی که برای اثبات علم پیشین خداوند نسبت به موجودات پیشنهاد شده است «اتقان» و «احکام» افعال خداوند است. عالم آفرینش بر پایه اتقان و نظم دقیق و شگفت‌آوری استوار است.
بخشی از این مطلب، اگر چه با مشاهده معمولی نیز به دست می‌آید، ولی شکی نیست که دانش‌هایی چون زیست‌شناسی، هیئت، فیزیولوژی و مانند آن نقش مؤثری در پرده برداری از این واقعیت دارد و متکلم این اصل علمی را صغرای قیاس خود قرار داده و با انضمام یک اصل بدیهی عقلی (اتقان و نظم در فعل، بدون علم و آگاهی فاعل، معقول نیست) دلیل کلامی خود را استوار می‌سازد.
یکی از براهین اثبات صانع نیز برهان نظم است که در قرآن و روایات اسلامی بدان توجه بسیار شده است در این باره نیز علوم تجربی کار ساز بوده کلام را یاری می‌دهند و متکلمان (اسلامی و غیر اسلامی) از این روش استفاده نموده‌اند. کتاب‌هایی نظیر «اثبات وجود خدا، به قلم چهل تن از دانشمندان، تالیف جان کلور مونسما، ترجمه احمد آرام»؛ «دو هزار دانشمند در جستجوی خدا، تالیف رایموند روایه، ترجمه فرامرز برزگر»؛ «راز آفرینش، تالیف کریسی موریسن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی»؛ «حیات و هدف داری، تالیف روویر، ترجمه دکتر عباس شیبانی» گام‌هایی در این مسیر به شمار می‌روند.
در بحث‌های مربوط به فلسفه و غایت احکام دینی که از مباحث کلامی است، نیز علوم تجربی در بسیاری از قسمت‌ها کلام را یاری نموده و پرده از حکیمانه و عالمانه و عادلانه بودن دستورات دینی (افعال الهی) برداشته‌اند. از آن جمله: فریضه روزه را می‌توان نام برد که یکی از اسرار تشریع آن آثار سودمند جسمانی و درمانی آن است. از پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) روایت شده است که فرمودند: «صوموا تصحوا»: روزه بگیرید تا صحیح و سالم گردید. این واقعیت را دانش تجربی با صراحت و قاطیعت ابراز داشته و روزه‌داری (آن هم به شیوه‌ای که اسلام مقرر داشته است) را در برخی موارد موفق‌ترین و در پاره‌ای موراد یگانه راه معالجه امراض خاصی می‌شناسند.
[۱۳] صبور اردوبادی، احمد، اهمیت روزه از نظر علم روز.


۳ - صور تعارض علم و الهیات



در عین حال گاهی علم و دانش تجربی، موضع مخالف گرفته و به گونه‌ای با کلام و متکلم ناهماهنگی نشان می‌دهد، تعارض علم با دین و مدافع آن یعنی کلام، صورت‌های گوناگونی دارد که باید از یکدیگر جدا نمود؛ گاهی این تعارض میان علم با دین خاصی مانند مسیحیت است، خصومت مزبور که از رنسانس آغاز شد علل گوناگونی داشته است که دو عامل زیر از آن جمله است:
الف. سخت‌گیری‌هایی که از طرف کلیسا نسبت به دانشمندان اعمال می‌شد.
ب. نارسایی مفاهیم دینی مسیحیت.

۳.۱ - تبیین ناصحیح مفاهیم دینی


البته ممکن است گاهی از طرف انسان‌های نا آشنا، مفاهیم اسلامی نیز به طور ناصحیح تفسیر شود که با اصول مسلم عقلی و علمی ناسازگار باشد، ولی نباید این نوع مخالفت عقل یا علم را مخالفت با اسلام به شمار آورد. ولی گاهی آراء دانشمندان و صاحب نظران علوم، مخالف و معارض با قوانین اسلامی می‌باشد، توضیح اینکه:
اسلام دین کامل و جامعی است که همه شئون زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی انسان را زیر پوشش احکام و مقررات خود قرار داده و در نتیجه در زمینه‌های قضا، اقتصاد، روابط اجتماعی، حقوق مدنی و غیره دستورات ویژه‌ای دارد که گاهی از طرف دانشمندان در رشته‌های یاد شده اعتراضاتی به سیستم قانونگذاری اسلام وارد می‌شود.
اسلام برای پاره‌ای از جرائم، مانند سرقت، زنا، تهمت و غیره جریمه‌ها و مجازات‌های خاصی را تعیین نموده است که احیاناً از طرف برخی به عنوان مجازات‌های خش و غیر انسانی مورد اعتراض قرار می‌گیرد. اسلام در عین این که اصل مالکیت را محترم می‌شمارد ولی محدودیت‌های خاصی را در راه کسب ثروت و به کارگیری آن مقرر داشته است که با هیچ یک از دو سیستم اقتصادی شرق و غرب موافق نیست.
اسلام میان مرد و زن در زمینه وظائف و مسئولیت‌های اجتماعی تفاوت‌هایی قائل است و برخی از مسؤولیت‌های اجتماعی را در صلاحیت زن نمی‌داند و نیز در مسئله ارث، برای پسر دو سهم و برای دختر یک سهم در نظر گرفته است و...
در همه موارد یاد شده، برخی از غربیان و کارشناسان رشته‌های یاد شده، موضع مخالف دارند، ولی این نوع مخالفت‌ها در حقیقت به پای مخالفت علم یا عقل با اسلام و کلام اسلامی نیست.

۳.۲ - دلایل اعتراض به احکام اسلام


ریشه اصلی این اعتراض‌ها دو چیز است:
الف. برداشت و تفسیر نادرست از قوانین اسلامی که آگاهانه و عمدی یا ناآگاهانه صورت می‌گیرد، مثلاً دیدگاه اسلام را در مسئله بردگی، به گونه‌ای نادرست تفسیر نموده، آنگاه آن را نقد می‌نمایند. همین گونه است مسئله تعدد زوجات، ازدواج موقت، صدقات در اسلام، که مخالفان اسلام این مفاهیم و قوانین دینی را تحریف کرده و به طور ناصحیح تفسیر نموده، آنگاه اسلام را به عادلانه و عالمانه نبودن متهم نموده‌اند. نمونه‌هایی از این اتهامات را «جان دیون پورت John Davenport» انگلیسی در کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» یادآور شده است.
ب. برداشت و تلقی خاصی که غربیان از انسان دارند، در حقیقت انسان‌شناسی آنان با انسان‌شناسی قرآن متفاوت است، آنان انسان را تنها از دریچه بعد حیوانی او مطالعه کرده‌اند، و در نتیجه همه معیارهایی که در زمینه قوانین مربوط به انسان به دست می‌دهند، رنگ مادیت و مُلکی دارد، در حالی که از دیدگاه اسلام و قرآن، غرائز و تمایلات مادی، تنها بخشی از واقعیت انسان را تشکیل می‌دهد و بخش اصیل واقعیت او بعد الهی و ملکوتی او است. حال اگر این دانشمندان تفکر خود را در مورد انسان اصلاح نمایند و در کنار «منِ» سفلی و حیوانی انسان، «منِ» علوی و ملکوتی او را نیز در نظر آورند، آنگاه به مطالعات علمی خود در رشته‌های مربوطه بپردازند، بدون شک تغییر موضع داده و با آیین اسلام، هم صدا خواهند شد.
مناسب است در این جا جمله‌ای را از مفسر عالیقدر قرآن، مرحوم علامه طباطبائی یادآور شویم:
نامبرده در بحث از اعجاز قرآن می‌فرماید: ‌«قرآن کتابی است که هرگز منسوخ نگردیده و تحول و تکامل اجتماعی بشر بر جاودانگی آن خدشه‌ای وارد نمی‌سازد»، آنگاه اشکالی را یادآور شده و آن اینکه «جامعه شناسان و حقوقدانان امروز معتقدند باید قوانین اجتماعی پا به پای تحول و تکامل بشر در زمینه تمدن و فرهنگ متحول و دگرگون گردد» سپس در پاسخ می‌گوید: «اساس تشریع قرآنی بر پایه توحید فطری و اخلاق فاضله و ارزش‌های جبلّی انسان پایه‌گذاری شده و از نظر قرآن، تشریع، باید از تکوین منشا بگیرد، ولی دانشمندان مزبور، معارف توحیدی و ارزش‌های اخلاقی را از دائره وجود انسان و جامعه بشری الغاء نموده و صرفاً سیر تکامل اجتماعی و مادی انسان را مطمح نظر قرار داده‌اند».

۴ - علوم نیازمند به علم کلام



همه علوم دینی به گونه‌ای از علم کلام متاثر بوده و از آن بهره می‌برند. در حقیقت علم کلام از مبادی ضروری دیگر علوم دینی به شمار می‌رود.

۴.۱ - علم کلام و فقه


علم فقه، از نظر موضوع، به علم کلام نیازمند است، زیرا فقیه احکام فرعی مربوط به افعال مکلفان را بیان می‌کند. این که شریعت وجود دارد و خداوند برای افراد بشر احکام و تکالیفی مقرر داشته است، اصل موضوع در علم فقه است. ولی بحث درباره حسن تکلیف و لزوم آن از مسائل علم کلام محسوب می‌شود.
از نظر منابع و مدارک احکام نیز علم فقه به علم کلام نیازمند است، زیرا قرآن و سنت از عمده‌ترین منابع احکام فقهی است. و بحث درباره حقانیت قرآن و حجیت سنّت از مسائل علم کلام است.

۴.۲ - کلام و اصول فقه


در ابواب مختلف اصول فقه، مانند: حجیت ظواهر، تعارض و تزاحم احکام، حجیت اجماع، برائت عقلی، علم اجمالی، مستقلات و ملازمات عقلیه و... به قواعدی نظیر: حسن و قبح عقلی، قاعده لطف، قبح تکلیف مالایطاق، حکیمانه بودن افعال خداوند، استناد می‌شود که همگی از مسائل علم کلام می‌باشند.
سید مرتضی در ابواب مختلف کتاب «الذریعة» بحث‌هایی را مطرح نموده که همگی مبتنی بر قاعده حسن و قبح عقلی می‌باشند که فهرست برخی از آن‌ها را یادآور می‌شویم:
۱. شرایط حسن فرامین الهی.
۲. وجوب تقدم فرمان بر زمان انجام فعل.
۳. جایز نبودن تاخیر بیان از وقت نیاز.
۴. اباحه عقلی.
شیخ الطائفه نیز در کتاب «عدة الاصول» اموری را در ارتباط با صفات خدا و پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه معصومین که دانستن آن‌ها برای به دست آوردن مقصود جدی آنان از خطابات و کلماتشان لازم است یادآور شده که از آن جمله امور سه گانه ذیل است:
۱. خطابی که از آن هیچ معنایی اراده نشود، قبیح و نارواست.
۲. در خطابات الهی (و نیز پیامبر و امامان) کذب راه ندارد.
۳. اراده معنایی بر خلاف آنچه از ظاهر کلام به دست می‌آید بدون ذکر قرینه قبیح است.

۴.۳ - کلام و تفسیر


موضوع علم تفسیر، قرآن و کلام الهی است و مفسران با شیوه‌های مختلف و از جنبه‌های گوناگون، پیرامون آن بحث می‌کنند، بدیهی است اثبات اینکه قرآن کلام الهی و معجزه جادوان خاتم پیامبران (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است بر عهده علم کلام است، بنابراین علم تفسیر نیز در موضوع خود به علم کلام نیازمند است.

۴.۴ - کلام و اخلاق


مباحث کلامی در زمینه مبدا و معاد، نقش تعیین کننده‌ای در علم اخلاق دارند، زیرا کوشش عالمان اخلاق بر این است که حس مسئولیت را در انسان تقویت نموده، او را بر اتصاف و صفات پسندیده و انجام کارهای شایسته تشویق، و از آلوده شدن به صفات ناپسند و ارتکاب کارهای ناشایست، برحذر دارند؛ بدیهی است نیرومندترین عامل دست یافتن به این مقصود، اعتقاد به خدا و شناخت صفات جمال و جلال الهی و جهان پس از مرگ است.
قرآن کریم یکی از عوامل مهم طغیانگری انسان را‌ اندیشه و روحیه خود بزرگ بینی و احساس غنا و بی‌نیازی از خدا می‌داند و می‌فرماید: «کَلاَّ اِنَّ الْاِنْسانَ لَیَطْغی• اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی».
و نیز خدافراموشی را مایه خودفراموشی و از ریشه‌های فسق می‌شناسد، چنانکه می‌فرماید «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَاَنْساهُمْ اَنْفُسَهُمْ اُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ».
بنابراین شناخت فقر و نیازمندی ذاتی انسان و غنا و بی‌نیازی مطلق خداوند و ایمان به علم و قدرت گسترده او انسان را از بیماری خود بزرگ‌بینی نجات داده و از دام خدافراموشی و در نتیجه خودفراموشی می‌رهاند و پیوسته این شعار قرآنی را آویزه گوش او قرار می‌دهد که: «یا اَیُّهَا النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ».
همانگونه که اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ از مهمترین عوامل بازدارنده از گناه و پایبندی به ارزش‌های اخلاقی است، بدین جهت قرآن، انگیزه منکران معاد را گشودن راه تبهکاری دانسته، می‌فرماید: «بَلْ یُرِیدُ الْاِنْسانُ لِیَفْجُرَ اَمامَهُ• یَسْئَلُ اَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ».

۵ - پانویس


 
۱. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ سوم، ۱۳۸۳، ص۴.    
۲. اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی.
۳. حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، مقدمه کتاب.    
۴. رازی، فخرالدین، المحصل، ص۸۰.    
۵. بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام.
۶. ایجی، میر سید شریف، شرح المواقف، ج۱، ص۴.    
۷. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۱، ص۱۲.    
۸. طوسی، محمدبن محمد، تجرید الاعتقاد، مقصد سوم، بخش کلام، ص۱۸۹.    
۹. صدوق، محمّد بن علی بن حسین بن بابویه قمّی، التوحید، باب العلم، ص۱۳۷، روایت ۹.    
۱۰. صدوق، محمّد بن علی بن حسین بن بابویه قمّی، التوحید، باب صفات الذات، ص۱۴۴، روایت ۹.    
۱۱. مطهری، مرتضی، شرح مختصر منظومه، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷.    
۱۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۶، ص۲۵۵.    
۱۳. صبور اردوبادی، احمد، اهمیت روزه از نظر علم روز.
۱۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۶۳.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۱۳، حقوق زن در اسلام.    
۱۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۷۸، حقوق زن در اسلام.    
۱۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۲۶۰، حقوق زن در اسلام.    
۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۴، ص۱۷۸، مسئله ازدواج در اسلام.    
۱۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۴، ص۱۹۸، مسئله ازدواج در اسلام.    
۲۰. موسوی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۱۶۱.    
۲۱. موسوی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۱۷۲.    
۲۲. موسوی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۳۶۱-۳۶۲.    
۲۳. طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۱۷۴.    
۲۴. طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.    
۲۵. علق/سوره۹۶، آیه۶.    
۲۶. حشر/سوره۵۹، آیه۱۹.    
۲۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۵.    
۲۸. قیامت/سوره۷۵، آیه۵ و ۶.    


۶ - منبع



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «رابطه علم کلام با علوم دیگر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۶/۱۰.    

رده‌های این صفحه : مقالات اندیشه قم




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.